افشای حق

قضاوت با شما دوستان شیعه و سنی

افشای حق

قضاوت با شما دوستان شیعه و سنی

ولادت حضرت علی


آیا روایت معتبری مبنی بر ولادت امیر مؤمنان (ع) در کعبه وجود دارد ؟
گروه امام علی (ع)  

سؤال کننده : علی امانت

پاسخ :

 ولادت امیر مؤمنان علیه السلام در کعبه از دیدگاه شیعیان قطعی و متواتر است ، و این که کسی غیر از آن حضرت در داخل خانه کعبه به دنیا نیامده نیز اجماعی است .

شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه در این باره می‌نویسد :

ولد بمکة فی البیت الحرام یوم الجمعة الثالث عشر من رجب سنة ثلاثین من عام الفیل ، ولم یولد قبله ولا بعده مولود فی بیت الله تعالى سواه إکراما من الله تعالى له بذلک وإجلالا لمحله فی التعظیم .

حضرت امیر المؤمنین علی بن ابى طالب علیه السّلام در روز جمعه سیزدهم ماه رجب پس از سى سال از عام الفیل در خانه خدا در شهر مکه به دنیا آمد ، نه پیش از وى کسى در خانه خدا به دنیا آمده و نه بعد از آن حضرت. تولد امیر مؤمنان علیه السّلام در خانه خداوند فضیلت و شرافتى است که پروردگار بزرگ برای بزرگداشت مقام و منزلتش به آن حضرت اختصاص داده است .

الشیخ المفید ، أبی عبد الله محمد بن محمد بن النعمان العکبری البغدادی (متوفای413هـ) ، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد ، ج 1 ، ص 5 ، تحقیق : مؤسسة آل البیت علیهم السلام لتحقیق التراث ، ناشر : دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت ، الطبعة : الثانیة ، 1414هـ - 1993 م

ولادت امام علی علیه السلام در کعبه از دیدگاه اهل سنت :

از دیدگاه علمای اهل سنت نیز ، ولادت آن حضرت قطعی است ؛ حتی برخی از آن‌ها ادعای تواتر نیز کرده‌اند که به نام چند تن از آن‌ها اشاره می‌کنیم :

1 . حاکم نیشابوری (405هـ) :

فقد تواترت الأخبار أن فاطمة بنت أسد ولدت أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب کرم الله وجهه فی جوف الکعبة .

روایات متواترى وارد شده که فاطمه بنت اسد ، امیرمؤمنان على بن ابى طالب - کرم الله وجهه - را در داخل کعبه به دنیا آورده است .

النیسابوری ، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم (متوفای405 هـ) ، المستدرک على الصحیحین ، ج 3 ، ص 550 ، تحقیق : مصطفى عبد القادر عطا ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1411هـ - 1990م  .

ترجمه حاکم نیشابوری :

ذهبی در باره او می‌نویسد :

الحاکم الحافظ الکبیر امام المحدثین ... ناظر الدارقطنی فرضیه وهو ثقة واسع العلم بلغت تصانیفه قریبا من خمس مائة جزء .

حاکم ، حافظ بزرگ و پیشوای محدثان است . دار قطنی با او مناظره‌ای داشت که او را پسندید ، او مورد اعتماد و دارای علم بسیار است ، نوشته‌ها و آثار او نزدیک به پانصد جلد می‌شود .

الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان ، تذکرة الحفاظ ، ج 3 ، ص 1039 ـ 1040 ،  ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت ، الأولى .

سیوطی می‌نویسد :

الحاکم الحافظ الکبیر إمام المحدثین أبو عبد الله محمد بن عبد الله محمد بن حمدویه بن نعیم الضبی الطهمانی النیسابوری ... وکان إمام عصره فی الحدیث العارف به حق معرفته صالحا ثقة .

حاکم ، حافظ بزرگ و پیشوای محدثان است ... او در زمان خود پیشوای علم حدیث و آن چنان که شایسته بود‌ ، با علم حدیث آشنائی داشت ، درستکار و قابل اعتماد بود .

السیوطی ، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای911هـ) ، طبقات الحفاظ ، ج 1 ، ص410 ـ 411 ،  ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1403هـ .

أبو اسحاق شیرازی ، حاکم را این گونه معرفی می‌کند :

هو أبو عبد الله محمد بن عبد الله بن محمد النیسابوری المعروف بالحاکم صاحب المستدرک وتاریخ نیسابور وفضائل الشافعی وکان فقیها حافظا ثقة علیا لکنه یفضل علی بن أبی طالب على عثمان رضی الله عنهما انتهت إلیه ریاسة أهل الحدیث طلب العلم فی صغره ورحل إلى الحجاز والعراق مرتین وروی عن خلائق عظیمة قال الأسنوی ویزید على الفیء شیخ وتفقه علی أبی الولید النیسابوری وأبی علی بن أبی هریرة وأبی سهل الصعلوکی وانتفع به أئمة کثیرون منهم البیهقی قال عبد الغافر کان الحاکم إمام أهل الحدیث فی عصره وبیته بیت الصلاح والورع واختص بصحبته إمام وقته أبی بکر الصیغی وکان یراجع الحاکم فی الجرح والتعدیل .

محمد بن عبد الله ... نیشابوری مشهور به حاکم صاحب کتاب المستدرک ، تاریخ نیشابور و فضائل شافعی ، فقیه ، حافظ ، قابل اعتماد و بلند مرتبه بود ؛ وی علی بن أبی طالب را از عثمان برتر می‌دانست . ریاست اهل حدیث به او می‌رسد . تحصیل دانش را از کودکی آغاز و دو بار به حجاز و عراق مسافرت کرد . از افراد زیادی روایت نقل کرده است ... و بزرگان زیادی ؛ از جمله بیهقی از او کسب دانش کرده‌اند . عبد الغافر می‌گوید : حاکم پیشوای اهل حدیث در زمان خود بود و خانه او خانه درستکاری و پرهیزگاری بود ، أبو بکر صیغی که پیشوای زمان خود بود ، همواره در کنار حاکم بود و در جرح و تعدیل روات به او مراجعه می‌کرد .

الشیرازی ، إبراهیم بن علی بن یوسف أبو إسحاق (متوفای476هـ) ، طبقات الفقهاء ، ج 1 ، ص 222 ، تحقیق : خلیل المیس ، ناشر : دار القلم - بیروت .

ابن خلکان می‌نویسد :

الحاکم النیسابوری الحافظ المعروف بابن البیع إمام أهل الحدیث فی عصره والمؤلف فیه الکتب التی لم یسبق إلى مثلها کان عالما عارفا واسع العلم .

حاکم نیشابوری حافظ (کسی که بیش از صد هزار حدیث حفظ است) مشهور به ابن البیع ، پیشوای اهل حدیث در زمان خود بود و کتاب‌هایی در علم حدیث نوشت که کسی پیش از او همانندش را ننوشته بود ، او دانشمند ، عارف و دارای دانش بسیار بود .

إبن خلکان ، أبو العباس شمس الدین أحمد بن محمد بن أبی بکر (متوفای681هـ) ، وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان ، ج 4 ، ص 280 ، تحقیق : احسان عباس ، ناشر : دار الثقافة - لبنان .

أبو الفداء در تاریخش می‌نویسد :

وفیها توفی الحافظ محمد بن عبد الله بن محمد بن حمدویه بن نعیم الضبی الطهمانی، المعروف بالحاکم النیسابوری إِمام أهل الحدیث فی عصره ، والمؤلف فیه الکتب التی لم یسبق إِلى مثلها ، سافر فی طلب الحدیث، وبلغت عدة شیوخه نحو ألفین، وصنف عدة مصنفات ... .

در آن سال (455هـ) حافظ محمد بن عبد الله ... مشهور به حاکم نیشابوری از دنیا رفت ، او پیشوای اهل حدیث در زمان خود بود و کتاب‌هایی در علم حدیث نوشت که کسی همانند آن‌ها را پیش از او ننوشته بود ، برای یادگیری حدیث مسافرت می‌کرد ، اساتید او نزدیک به دو هزار نفر بودند ، کتاب‌های بسیاری نوشت ... .

أبو الفداء عماد الدین إسماعیل بن علی (متوفای732هـ) ، المختصر فی أخبار البشر ، ج 1 ، ص 247 .

با توجه به جایگاهی که حاکم نیشابوری در میان علمای اهل سنت دارد ، اگر غیر از سخن و اعتراف او به تواتر ولادت امیر مؤمنان علیه السلام ، هیچ دلیل دیگری وجود نداشت ، برای حق جویان کفایت می‌کرد، ولی بازهم جهت تاکید و تقویت موضوع سخنان و اعترافات دیگر علمای اهل سنت را نیز مطرح می‌کنیم .

2 . شاه ولی الله دهلوی (متوفای 1176هـ) :

وی در کتاب ازالة الخفاء عن خلافة الخلفاء در مناقب امیر مؤمنان علیه السلام می‌نویسد :

و از مناقب وی رضی الله عنه که در حین ولادت او ظاهر شد یکی آن است که در جوف کعبه معظمه تولد یافت .

دهلوی ، شاه ولى الله مشهور به محدث هند (متوفای 1180هـ) ، إزالة الخفاء عن خلافة الخلفاء ، ج 4 ، باب : اما مآثر امیرالمؤمنین وامام اشجعین اسد الله الغالب علی بن ابی طالب رضی الله عنه ، تصحیح و مراجعه: سید جمال الدین هروى .

ترجمه دهلوی :

عظیم آبادی در باره او و کتابش می‌نویسد :

وقد بسط الکلام فیما یتعلق بالخلافة الذی لا مزید علیه الشیخ الأجل المحدث ولی الله الدهلوی فی إزالة الخفاء عن خلافة الخلفاء وهو کتاب لم یؤلف مثله فی هذا الباب .

شیخ بزرگوار ، محدث ولی الله دهلوی در کتاب ازالة الخفاء عن خلافة‌ الخلفا به صورت گسترده سخن گفته است که بیش از آنچه او گفته نمی‌توان در این باره سخن گفت . این کتابی است که همانند آن در این باره نوشته نشده است .

العظیم آبادی ، محمد شمس الحق (متوفای1329هـ) ، عون المعبود شرح سنن أبی داود ، ج 12 ، ص 253 ،  ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت ، الطبعة : الثانیة ، 1995م .

جمال الدین قاسمی همواره در هنگام نقل سخن دهلوی از او با عناوین «الإمام ، العارف ، الکبیر ، العلامه و ... » یاد می‌کند .

قال الإمام العارف الکبیر الشیخ أحمد المعروف بشاه ولی الله الدهلوی قدس الله سره فی کتابه «حجة الله البالغة»

قال الإمام العلامة ولی الله الدهلوی فی «الحجة البالغة» .

القاسمی ، محمد جمال الدین (متوفای1332هـ) ، قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث ، ج 1 ، ص 239 و ج 1  ص 323 ،  ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1399هـ - 1979م .

الکوکب الدیار الهندیة الشاه ولی الله أحمد بن عبد الرحیم الدهلوی الهندی رحمة الله المولود سنة 1110 والمتوفى بدهلی سنة 1176 کان هذا الرجل من أفراد المتأخرین علما وعملا وشهرة أحیا الله به وبأولاده وأولاد بنته وتلامیذهم الحدیث والسنة بالهند بعد مواتهما وعلى کتبه وأسانیده المدار فی تلک الدیار .

ستاره درخشان سرزمین هند ، شاه ولی الله دهلوی هندی ، در سال 1110 متولد و در سال 1176 در دهلی از دنیا رفت . این مرد از علمای متأخر است که در علم و عمل و شهرت داشت ، خداوند به وسیله او ، فرزندان و نوادگان دختری و شاگردانش ، علم حدیث را در سرزمین هند احیاء کرد ، بر کتاب‌ها و اسناد او این دیار می‌چرخید .

الکتانی ، عبد الحی بن عبد الکبیر (متوفای1383هـ) ، فهرس الفهارس والأثبات ومعجم المعاجم والمسلسلات ، ج 1 ، ص 178 ، تحقیق : د. إحسان عباس ، ناشر : دار العربی الاسلامی - بیروت/ لبنان ، الطبعة : الثانیة ، 1402هـ1982م .

3 . سبط ابن جوزی(متوفای 654هـ) :

وروی أن فاطمة بنت أسد کانت تطوف بالبیت وهی حامل بعلی (ع) فضربها الطلق ففتح لها باب الکعبة فدخلت فوضتعه فیها .

روایت شده است که فاطمه بنت أسد ، در حالی که باردار بود ، خانه خدا را طواف می‌کرد ، درد زایمان او را فراگرفت ، در خانه کعبه به روی او باز شد ، پس داخل خانه کعبه شد و فرزندش را به دنیا آ‌ورد .

سبط بن الجوزی الحنفی ، شمس الدین أبوالمظفر یوسف بن فرغلی بن عبد الله البغدادی ، تذکرة الخواص ، ص 20 ، ناشر : مؤسسة أهل البیت  ـ  بیروت ، 1401هـ ـ 1981م .

ترجمه سبط بن جوزی :

شمس الدین ذهبی در باره او می‌گوید:

یوسف بن قُزْغْلی بن عبد الله . الإمام ، الواعظ ، المؤرخ شمس الدین ، أبو المظفر الترکی ، ثم البغدادی العونی الحنفی . سِبْط الإمام جمال الدین أبی الفرج ابن الجوزی ؛ نزیل دمشق . وُلِد سنة إحدى وثمانین وخمسمائة ... وکان إماما ، فقیها ، واعظا ، وحیدا فی الوعظ ، علاّمةً فی التاریخ والسیر ، وافر الحرمة ، محبباً إلى الناس ... ودرّس بالشبلیة مدة ، وبالمدرسة البدریة التی قبالة الشبلیة . وکان فاضلا عالما ، ظریفا ، منقطعا ، منکرا ، على أرباب الدول ما هم علیه من المنکرات ، متواضعا صاحب قبول تام .

یوسف بن قُزعلی حنفی ، پیشوا ، فقیه ،تاریخ دان و در سخنوری یگانه بود‌ ، در دانش تاریخ و سرگذشتها‌ علامه و در نزد مردم بسیار قابل احترام و محبوب بود . مدتی در شبلیه و مدرسه بدریه تدریس می‌کرد ، او فاضل ، دانشمند و نکته سنج بود و با دولتمردانی که کارهای ناپسندی می‌کردند  مخالفت می‌کرد متواضع و فروتن بود و همگان او را قبول داشتند .

الذهبی ، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز ، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام ، ج 48 ، ص 183، تحقیق : د. عمر عبد السلام تدمرى ، ناشر : دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1407هـ - 1987م .

أبو محمد یافعی (متوفای768هـ) در باره او می‌نویسد :

العلامة الواعظ المورخ شمس الدین أبو المظفر یوسف الترکی ثم البغدادی المعروف بابن الحوزی سبط الشیخ جمال الدین أبی الفرج ابن الجوزی أسمعه جده منه ومن جماعة وقدم دمشق سنة بضع وست مائة فوعظ بها وحصل له القبول العظیم للطف شمائله وعذوبة وعظه .

سخنور بود ودانش فراوان داشت و آگاه به سر گذشتها بود، در شهر دمشق مردم را موعظه می کرد و چون چهره و سخنش جذاب بود ، مورد قبول و پذیرش عموم قرار گرفت ... .

الیافعی ، أبو محمد عبد الله بن أسعد بن علی بن سلیمان ، مرآة الجنان وعبرة الیقظان ، ج 4 ، ص 136 ، ناشر : دار الکتاب الإسلامی  - القاهرة - 1413هـ - 1993م .

قطب الدین الیونینی (متوفای726هـ) در باره او می‌نویسد :

وکان أوحد زمانه فی الوعظ حسن الإیراد ترق لرؤیته القلوب وتذرف لسماع کلامه العیون وتفرد بهذا الفن وحصل له فیه القبول التام وفاق فیه من عاصره وکثیراً ممن تقدمه حتى أنه کان یتکلم فی المجلس الکلمات الیسیرة المعدودة أو ینشد البیت الواحد من الشعر فیحصل لأهل المجلس من الخشوع والاضطراب والبکاء ما لا مزید علیه فیقتصر على ذلک القدر الیسیر وینزل فکانت مجالسه نزهة القلوب و الأبصار یحضرها الصلحاء والعلماء والملوک والأمراء والوزراء وغیرهم ولا یخلو المجلس من جماعة یتوبون ویرجعون إلى الله تعالى .

در وعظ و سخنرانی در زمان خودش منحصر به فرد بود ، با دیدنش رقت قلب برای بیننده ایجاد می‌شد و با شنیدن سخنش اشک‌ها جاری می شد ، مورد قبول عموم بود ، گاهی در مجلسی کلماتی اندک و یا شعری می خواند همه حاضران را به گریه می انداخت . در مجلس وی همواره دانشمندان و امیران و وزیران و غیر آنان حضور می یافتند ، و هیچگاه نمی شد که بدون توبه کسی از مجلسش خارج شود . 

الیونینی ، قطب الدین أبو الفتح موسى بن محمد ، ذیل مرآة الزمان ، ج 1 ، ص 15 .

العکری الحنبلی (متوفای1089هـ) در باره او می‌نویسد :

سبط ابن الجوزی العلامة الواعظ المؤرخ شمس الدین أبو المظفر یوسف بن فرغلی الترکی ثم البغدادی الهبیری الحنفی سبط الشیخ أبی الفرج بن الجوزی أسمعه جده منه ومن ابن کلیب وجماعة وقدم دمشق سنة بضع وستمائة فوعظ بها وحصل له القبول العظیم للطف شمائله وعذوبة وعظه ... ولو لم یکن له إلا کتابه مرآة الزمان لکفاه شرفا .

العکری الحنبلی ، عبد الحی بن أحمد بن محمد ، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب ، ج 5 ، ص 266 ، تحقیق : عبد القادر الأرنؤوط، محمود الأرناؤوط ، ناشر : دار بن کثیر  - دمشق ، الطبعة الأولی ، 1406هـ .

4 . مسعودی (متوفای346هـ) :

علی بن الحسین مسعودی ، مورخ و ادیب مشهور شافعی مذهب در باره ولادت امیر مؤمنان علیه السلام در خانه کعبه می‌فرماید :

وکان مولده فی الکَعبة .

محل تولد علی علیه السلام ، خانه کعبه است .

المسعودی ، أبو الحسن على بن الحسین بن على (متوفای346هـ) ، مروج الذهب ، ج 1 ، ص 313 .

ترجمه مسعودی :

یاقوت حموی او را از ادبا و از نوادگان عبد الله بن مسعود ، صحابی مشهور رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می‌داند :

علی بن الحسین بن علی المسعودی المؤرخ أبو الحسن من ولد عبد الله بن مسعود صاحب النبی صلى الله علیه .

الحموی ، أبو عبد الله یاقوت بن عبد الله الرومی (متوفای626هـ) ، معجم الأدباء أو إرشاد الأریب إلى معرفة الأدیب ، ج 4 ، ص 48 ، رقم : 567 ،  ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1411 هـ - 1991م  .

تاج الدین سبکی نام مسعودی را در زمره علمای شافعی آورده و او را مورخ ، صاحب فتوا و علامه می‌داند :

على بن الحسین بن على المسعودى صاحب التواریخ کتاب مروج الذهب فى أخبار الدنیا وکتاب ذخائر العلوم وکتاب الاستذکار لما مر من الأعصار وکتاب التاریخ فى أخبار الأمم وکتاب أخبار الخوارج وکتاب المقالات فى أصول الدیانات وکتاب الرسائل وغیر ذلک . قیل إنه من ذریة عبد الله بن مسعود رضى الله عنه أصله من بغداد وأقام بها زمانا وبمصر أکثر وکان أخباریا مفتیا علامة صاحب ملح وغرائب .

علی بن الحسین المسعودی ، صاحب کتاب‌های تاریخی مروج الذهب ... و دیگر کتاب‌ها است . گفته شده که او از فرزندان عبد الله بن مسعود بوده است ، اصالتاً‌ اهل بغداد و زمانی در آن جا و بیشتر در مصر ساکن بوده ، او اخباری ، دارای فتوا ، دانشمند و ... بود .

السبکی ، تاج الدین بن علی بن عبد الکافی (متوفای771هـ) ، طبقات الشافعیة الکبرى ، ج 3 ، ص 456 ، تحقیق : د. محمود محمد الطناحی د.عبد الفتاح محمد الحلو ، ناشر : هجر للطباعة والنشر والتوزیع - 1413هـ ، الطبعة : الثانیة .

و علیمی حنبلی در باره او می‌نویسد :

علی بن الحسین بن علی أبو الحسن المسعودی من أعلام التاریخ ومن مشاهیر الرحالین ومن الباحثین المقدرین من أهل بغداد أقام بمصر وتوفی فیها عام 346 ه له مؤلفات عدیدة منها مروج الذهب وأخبار الزمان وغیر ذلک من المؤلفات القیمة .

علی بن الحسین المسعودی ، از بزرگان تاریخ و از مشهورترین کسانی است که برای جمع آوری حدیث مسافرت می‌کرد ... کتاب‌های متعددی نوشت که از جمله آن‌ها مروج الذهب و اخبار الزمان و کتاب‌های با ارزش دیگری است .

العلیمی ، مجیر الدین الحنبلی (متوفای927هـ ) ، الأنس الجلیل بتاریخ القدس والخلیل ، ج 1 ، ص 11 ، تحقیق : عدنان یونس عبد المجید نباتة ، ناشر : مکتبة دندیس - عمان - 1420هـ- 1999م .

عکری حنبلی در باره مسعودی می نویسد:

وفیها المسعودی المؤرخ صاحب مروج الذهب وهو أبو الحسن علی بن أبی الحسن رحل وطوف فی البلاد وحقق من التاریخ مالم یحققه غیره وصنف فی أصول الدین وغیرها من الفنون .

در آن سال (345هـ) مسعودی مورخ ، صاحب کتاب مروج الذهب ازدنیا رفت . او أبو الحسن علی بن أبی الحس بود ، به شهرهای گوناگون مسافرت می‌کرد ، آن قدر که او در تاریخ تحقیق کرده دیگران تحقیق نکرده‌‌اند ، در اصول دین و دیگر علوم کتاب نوشته‌ است .

العکری الحنبلی ، عبد الحی بن أحمد بن محمد (متوفای1089هـ) ، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب ، ج 2 ، ص 371 ، تحقیق : عبد القادر الأرنؤوط، محمود الأرناؤوط ، ناشر : دار بن کثیر  - دمشق ، الطبعة : الأولی ، 1406هـ .

5. گنجی شافعی (متوفای 658هـ) :

گنجی شافعی در کفایة‌ الطالب می نویسد :

«ولد أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب بمکة فی بیت الله الحرام لیلة الجمعة لثلاث عشرة لیلة خلت من رجب سنة ثلاثین من عام الفیل ولم یولد قبله ولا بعده مولود فی بیت الله الحرام سواه إکراما له بذلک ، وإجلالا لمحله فی التعظیم .

امیر مؤمنان علیه السلام شب جمعه سیزده رجب ، سال سیم بعد از واقعه عام الفیل در داخل خانه خدا به دنیا آمد . کسی پیش از آن حضرت و بعد از آن در داخل خانه کعبه به دنیا نیامده است و این از فضائل اختصاصی آن حضرت است که خداوند به جهت بزرگداشت مقام او عطا کرده است .

الگنجی الشافعی ، أبی عبد الله محمد بن یوسف بن محمد القرشی ، کفایة‌ الطالب فی مناقب علی بن أبی طالب ، ص407 ، الباب السابع فی مولده علیه السلام ، ناشر : دار أحیاء تراث اهل البیت (ع) ، طهران ، الطبعة‌ الثالثة ، 1404هـ ، 1362 ش .

ترجمه گنجی شافعی :

ابن خلکان در ترجمه او می‌نویسد :

الفخر الکنجی محمد بن یوسف بن محمد بن الفخر الکنجی نزیل دمشق عنی بالحدیث وسمع ورحل وحصل کان إماما محدثا .

محمد بن یوسف گنجی ... ساکن دمشق بود ، به علم حدیث اعتنا می‌کرد ، برای یادگیری آن از دیگران می‌شنید ، وبرای دانش بیشتر مسافرت می‌کرد ، او پیشوا و محدث بود .

الصفدی ، صلاح الدین خلیل بن أیبک (متوفای764هـ) ، الوافی بالوفیات ، ج 5 ، ص 148 ، تحقیق : أحمد الأرناؤوط وترکی مصطفى ، ناشر : دار إحیاء التراث - بیروت - 1420هـ- 2000م .

یونینی نیز او را این گونه معرفی می‌کند :

الفخر محمد بن یوسف الکنجی کان رجلاً فاضلاً أدیباً وله نظم حسن .

محمد بن یوسف گنجی ، مردی دانشمند و ادیب بود و شعرهای زیبایی می‌سرود .

الیونینی ، قطب الدین أبو الفتح موسى بن محمد (متوفای726 هـ) ، ذیل مرآة الزمان ، ج 1 ، ص 148 .

حاجی خلیفه ، او را «الشیخ الحافظ» معرفی می‌کند :

کفایة الطالب فی مناقب على بن أبى طالب للشیخ الحافظ أبى عبد الله محمد بن یوسف بن محمد الکنجى الشافعی .

کفایة الطالب در مناقب علی بن أبی طالب ، نوشته شیخ و حافظ (کسی که بیش از صد هزار حدیث حفظ است) أبو عبد الله محمد بن یوسف گنجی شافعی است .

حاجی خلیفه ، مصطفى بن عبدالله القسطنطینی الرومی الحنفی (متوفای1067هـ) ، کشف الظنون عن أسامی الکتب والفنون ، ج 2 ، ص 1497 ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت – 1413هـ - 1992م .

6 . ابن صباغ المالکی (855 هـ) :

ابن صباغ مالکی در الفصول المهمة می‌نویسد :

ولد علی ( علیه السلام ) بمکة المشرفة بداخل البیت الحرام فی یوم الجمعة الثالث عشر من شهر الله الأصم رجب الفرد سنة ثلاثین من عام الفیل قبل الهجرة بثلاث وعشرین سنة ، وقیل بخمس وعشرین ، وقبل المبعث باثنی عشرة سنة ، وقیل بعشر سنین . ولم یولد فی البیت الحرام قبله أحد سواه ، وهی فضیلة خصه الله تعالى بها إجلالا له وإعلاء لمرتبته وإظهارا لتکرمته .

على علیه السلام در مکه مشرفه در داخل بیت الحرام ( کعبه ) در روز جمعه سیزدهم ماه خدا یعنى ماه رجب سال سى ام عام الفیل و بیست و سه سال پیش از هجرت به دنیا آمد ... پیش از او هیچ کس در کعبه متولد نشد ، و این فضیلتى است که خداوند به جهت بزرگداشت و بالا بردن مقام و اظهار کرامت او مخصوص حضرتش گردانیده است .

ابن الصباغ ، علی بن محمد بن أحمد المالکی المکی (متوفای855 هـ) الفصول المهمة فی معرفة الأئمة ، ج 1 ، ص 171 ، تحقیق : سامی الغریری ، ناشر : دار الحدیث للطباعة والنشر ـ قم ، الطبعة : الأولى ، 1422هـ .

ترجمه ابن صباغ :

علامه قندوزی در ینابیع المودة ، در مقدمه و پیش از نقل سخنی از وی او را این چنین می‌ستاید :

وقال الشیخ المحدث الفقیه نور الدین علی بن محمد المالکی فی کتابه : الفصول المهمة ... .

القندوزی الحنفی ، الشیخ سلیمان بن إبراهیم (متوفای1294هـ) ، ینابیع المودة لذوی القربى ، ج 3 ص 348 ، تحقیق سید علی جمال أشرف الحسینی ، ناشر : دار الأسوة للطباعة والنشر ، الطبعة : الأولى ، 1416هـ .

سخاوی که از شاگردان او است ، از استادش با این تعابیر یاد می‌کند :

علی بن محمد بن أحمد بن عبد الله نور الدین الأسفاقسی الغزی الأصل المکی المالکی ویعرف بابن الصباغ . ولد من ذ الحجة سنة أربع وأربعین وثمانین وسبعمائة ونشأ بها فحفظ القرآن والرسالة فی الفقه ابن مالک وعرضهما على الشریف الرحمن الفاسی وعبد الوهاب بن العفیف الیافعی والجمال ابن ظهیر وقربیه أبی السعود النووی وعلی بن محمد بن أبی بکر الشیبی ومحمد ابن سلیمان بن أبی بکر البکری ، وأجاز له وأخذ فی الفقه عن أولهم والنحو عن الجلال عبد الواحد المرشدی وسمع على الزین المراغی سداسیات الرازی وکتب بخط الحسن وباشر الشهادة مع إشراف على نفسه لکنه کان ساکنا مع القول بأنه تاب وله مؤلفات منها الفصول المهمة لمعرفة الأئمة وهم اثنا عشر والعبر فیمن شفه النظر ، أجاز لی . ومات فی ذی القعدة وخمسین ودفن بالمعلاة سامحه الله وإیانا .

علی بن محمد بن احمد ... اصالتاً اهل غزه ، مالکی مذهب و مشهور به ابن صباغ بود . در مکه رشد کرد و بزرگ شد ، قرآن را حافظ بود و رساله ای در فقه ابن مالک نوشت را بر شریف الرحمن فاسی و ... عرضه کرد ...

کتاب‌های زیادی ؛ از جمله الفصول المهمة لمعرفة‌ الأئمه را نوشته است .

السخاوی ، شمس الدین محمد بن عبد الرحمن (متوفای902هـ) ، الضوء اللامع لأهل القرن التاسع ، ج 5 ، ص 283 ، ناشر : منشورات دار مکتبة الحیاة – بیروت .

اسماعیل باشا در باره او می‌نویسد :

ابن الصباغ : علی بن محمد بن أحمد الصباغ نور الدین المکی المالکی السفاقسی الأصل المتوفى سنة 855 خمسین وخمسمائة له العبر فیمن سفه النظر . الفصول المهمة فی معرفة الأئمة وفضلهم ومعرفة أولادهم ونسلهم .

ابن صباغ ، علی بن محمد ... مالکی مذهب و اصالتا اهل سفاقس بود ،‌ در سال 855 از دنیا رفت و کتاب‌های «العبر فیمن سفه النظر» و «الفصول المهمه فی معرفة الأئمه» از نوشته‌های او است .

البغدادی ، إسماعیل باشا (متوفای1339هـ) ، هدیة العارفین أسماء المؤلفین وآثار المصنفین ، ج 5 ، ص 732 ،  ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت – 1413هـ - 1992م .

7 . حلبی (متوفای1044هـ) :

علی بن برهان الدین حلبی ، صاحب کتاب مشهور سیره حلبی ،‌ بعد از سخنی طولانی در باره علی علیه السلام ، به ولادت آن حضرت در داخل خانه کعبه استدلال می‌کند :

لأنه ولد فی الکعبة وعمره (یعنی النبی) (ص) ثلاثون سنة .

زیرا آن حضرت در داخل خانه کعبه متولد شد و عمر رسول خدا در آن روز سی سال بود .

الحلبی ، علی بن برهان الدین (متوفای1044هـ) ، السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون ، ج 1 ، ص 226 ، ناشر : دار المعرفة - بیروت – 1400هـ .

آنچه ملاحظه نمودید اندکی است از اعترافات و سخنان ارباب حدیث و دانش بود ، و برای اطلاع بیشتر در این باره به کتاب شریف الغدیر ، ج 6 و شرح احقاق الحق ، ج17 مراجعه فرمایید .

آیا حکیم بن حزام در خانه کعبه متولد شده است ؟

طبق اعتقاد شیعه و نیز برخی از علمای اهل سنت ؛ همانند ابن صباغ مالکی و گنجی شافعی ، هیچ کس غیر از امیر مؤمنان علیه السلام در داخل خانه کعبه به دنیا نیامده است و این فضیلت بزرگ از امتیازات ویژه آن حضرت است ؛ اما متأسفانه تحریف گران تاریخ و دشمنان امیر مؤمنان علیه السلام این ویژگی را نیز همانند دیگر فضائل آن حضرت یا از اساس منکر شده‌ و یا کسان دیگری را در آن شریک و سهیم کرده‌اند .

شاید بتوان ادعا کرد که کمتر فضیلتی از فضائل اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه وآله مانده است که از دستبرد این تحریف‌گران به دور مانده باشد و آن‌ها به نحوی آن را زیر سؤال نبرده باشند . یکی از این موارد ولادت آن حضرت در خانه کعبه است که ادعا شده است غیر از امیر مؤمنان علیه السلام ، حکیم بن حزام نیز در خانه کعبه متولد شده است .

نخستین کسی که این مطلب را نقل کرده ، زبیر بن بکار متوفای 256هـ است و قبل از او در هیچ کتابی از کتاب‌های اهل سنت نقل نشده و بعد از او نیز هر کس نقل کرده ، از زبیر بن بکار است .

وی در جمهرة نسب قریش می‌نویسد :

حدثنا الزبیر قال وحدثنی مصعب بن عثمان قال : دخلت أم حکیم ابن حزام الکعبة مع نسوة من قریش ، وهی حامل بحکیم بن حزام ، فضربها المخاض فی الکعبة ، فأتیت بنطح حیث أعجلها الولاد ، فولدت حکیم بن حزام فی الکعبة على النطح .

مادر حکیم بن حزام به همراه زنانی از قریش وارد کعبه شدند ، او که باردار بود ناگهان درد زایمان او را فراگرفت و فرزندش را به دنیا آورد.

الزبیر بن بکار بن عبد الله (متوفاى256هـ) جمهرة نسب قریش وأخبارها ، ج 1 ، ص 77 ،

زبیر بن بکار این روایت را از مصعب بن عثمان بن مصعب بن عروة بن الزبیر بن العوام نقل می‌کند که مبتلا به چند اشکال است :

اولاً :  مصعب بن عثمان مجهول است و در هیچ یک از کتاب‌های رجالی نامی از او برده نشده است ؛

ثانیاً : روایت مرسل است ؛ چرا که مصعب بن عثمان ، ده‌ها سال بعد از این قضیه به دنیا آمده است ، چگونه می‌تواند از این قضیه خبر دهد ؟

ثالثاً : این روایت از ساخته‌های خاندان زبیر و به ویژه زبیر بن بکار است که به خاطر دشمنی با خاندان اهل بیت علیهم السلام افسانه‌های بسیاری ساخته‌‌اند که از جمله آن‌ها همین قضیه است . این مطلب را نیز به خاطر زیر سؤال بردن فضائل اختصاصی امیر مؤمنان علیه السلام جعل کرده‌اند .

از طرف دیگر حکیم بن حزام با خاندان زبیر پسر عمو هستند ؛ چرا که حکیم بن حزام بن خویلد بن أسد بن عبد العزی و خاندان زبیر نیز به اسد بن عبد العزی می‌رسند . این احتمال وجود دارد که خاندان زبیر به خاطر دوستی عمو زاده خود ، این مطلب را جعل کرده باشند .

 

موفق باشید



با  تشکر 

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)

 


جه فضیلتی از این بالا تر

 ضاوت با شما

دوستدار حق چرچیل

شراب خوردن خلیفه هنگام مرگ



بیهقی در " السنن الکبری " ج 3 ص 113 از قول عمرو بن میمون الاودی ( بعد از مضروب شدن عمر بن خطاب ) می گوید :

  ( پس مردی از پشت وی آمد و او را گرفت و عمر را به منزلش بردند . برای وی طبیب آوردند . طبیب گفت : چه نوشیدنی دوست داری تا برایت بیاوریم ؟  عمر بن خطاب گفت : نبیذ !!!! پس گفتند که برای وی نبیذ بیاورند .چون نوشید ، از یکی از زخمهایش نبیذ خارج می شد .....  )

" ...  فاتاه رجل من ورائه فاخذه قال فحمل عمر إلى منزله فاتاه الطبیب فقال ای الشراب أحب إلیک فقال النبیذ قال فدعى بالنبیذ فشرب منه فخرج من إحدى طعناته ...

اثبات کفر عمر و ابو بکر از کتب اهل سنت

) بدعت گذار کافر است !

قال رسول الله ص: آَبیَ اللهُ آن یقبلَ عملَ صاحبِ بدعهٍ حتیّ یدع بدعتَه. (۱)

خداوند عمل بدعت گذار را تا وقتی که دعوت به بدعتش می کند قبول نمی کند.

قال رسول الله ص: لا یقبل الله لصاحبِ بدعهٍ صوماً و لا صلوهً و لا صدقهً و لا حجّاً و لا عُمرهً و لا جهاداً و...یخرج من الاسلامِ کما تخرج الشعره من العجین. (۲)

خدا هیچ عملی را از قبیل نماز روزه صدقه حج و...از بدعت گذار قبول نمی کند و او از اسلام خارج میشود... .

قال رسول الله ص: اهل البدع شرالخلق و الخلیفه (کنزالعمال)

اهل بدعت بدترین مخلوقات و موجودات هستند.

قال رسول الله ص: اهل البدع کلاب اهل النار (کنزالعمال)

اهل بدعت سگ های اهل آتش هستند.

عنه فی قوله تعالی: إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً هم اصحاب البدع و اصحاب الاهواء لیس لهم توبه. انا منهم بریء و هم منی بُراء. (کنزالعمال)

پیامبر اکرم ص درباره این آیه قرآن: "کسانى که دین خویش را پراکنده کردند و گروه گروه شدند" فرمودند آنها اهل بدعت و اصحاب و یاران هوا و هوس هستند . برای ایشان توبه ای نیست. من از ایشان بیزارم و ایشان نیز از من بیزارند.

تا اینجا از کتب اهل سنت اثبات شد که بدعت گذار کافر است. حال سوال اینجاست که آیا عمر بدعت گذار بوده است یا خیر ؟ طبق اعتراف خود او در دین بدعتهای بسیاری را گذاشته است. مانند:

الف) بدعت حلال کردن شراب توسط عمر:

عمر می گفت: آب را داخل شراب کنید و بخورید مانعی ندارد! همچنین آورده اند یک وقتی مردم شام از سرما و سنگینی آب و بدی محصول زمین نزد عمر شکایت بردند. عمر به آنها اجازه داد که شراب را بجوشانند وقتی دو ثلث آن کم شد یک سوم باقیمانده را بیاشامند! (۳)

جصاص داستان جالبی دراین رابطه از عمر نقل میکند. میگوید: یک روز عربی که شراب خورده بود. عمر خواست او را با تازیانه حد بزند عرب گفت: من همان شرابی را خوردم که خودت میخوری!!! عمر شراب خود را خواست و آن را با آب مخلوط نمود و گفت: هر کس در این موضوع شک کرد آب را داخل شراب نماید مانعی ندارد آنگاه پس از اینکه عرب را حد شراب زد خودش شراب را نوشید ! (۴)

در حالی که شراب با آب مخلوط شود باز هم شراب است و پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمود: هر چه را که زیادی آن مستی آورد کمی آن نیز حرام میباشد خواه مستی بیاورد یا نیاورد. (۵)

ب) پایه گذاری بدعت قیاس توسط عمر:

حافظان حدیث و تاریخ نگاران اسلامی نامه ای درباره دستور العمل حکومتی و قضائی از عمر به ابوموسی اشعری نقل کرده اند که بیان گر پیش قدمی عمر در مطرح نمودن قیاس است. و اینکه او قیاس را به عنوان یک قاعده فقهی و یک قانون اسلامی در جهت استنباط احکام شرعی پایه گذاری کرد. این نامه هنگامی نوشته شد که نامبرده از طرف عمر والی حکومت عراق بود و مشتمل بر این فراز است:

الفهم الفهم فیما تلجلج فی صدرک مما لیس فی کتاب الله و لا سنه. ثم اعرف الاشباه و الامثال و قس الامور عند ذلک.

ترجمه: هر آنچه به خاطرت خطور می کند و خبری از آن در کتاب و سنت نیست پیرامون آن فهمت را به کار انداز. آنگاه شبیه ها و همانندهای آن را شناسائی کن و آنها را به یکدیگر قیاس نما. یعنی حکم آنچه را که مورد نص کتاب و سنت است بر آنچه در کتاب و سنت مطرح نشده جاری کن... (۶)

ج) بدعت تراویح:

ابن شهاب از عروه بن زبیر، از عبدالرحمان بن عبدالقاری نقل کرده که گفت: شبی از شبهای رمضان با عمربن خطاب به مسجد رفتیم، مردم متفرق بودند و هرکس برای خود نماز می خواند و بعضاً مردی با اقوام خود به نماز مشغول بود. عمر چون این بدید گفت: به عقیده من اگر اینها را با یک امام گرد آوریم بهتر است. و در پی این تصمیم ابیّبن کعب را به امامت گماشت.

شب دیگر به اتفاق به مسجد رفتیم و مردم به جماعت نماز می خواندند، عمر گفت: نعم البدعه هذه این بدعت خوبی است! البته نمازی که پس از خوابیدن بخوانند; یعنی آخر شب از اینکه اوّل شب اقامه شود بهتـر خـواهـد بـود. (۷)

د) بدعت نهی از متعه توسط عمر:

عمر گفت: متعتان کانتا علی عهد رسول الله و انا احرمهما و اعاقب (۸)

یعنی دو متعه در زمان پیامبر اکرم صلوات الله علیه واله (حلال) بوده و من امروز آنها را حرام میکنم و مرتکبین آنها را به کیفر میرسانم. یکی متعه زنان و دیگری متعه حج.

پس سیر منطقی و یا به بیانی دیگر خلاصه این بحث این شد که:

عمر طبق مصادر اهل سنت بدعت گذار هستند.

طبق مصادر اهل سنت بدعت گذار کافر است.

نتیجه: عمر کافر است.

۲) نزاع کننده در خلافت کافر است !

ابن مغازلی به سند متصل از ابوذر روایت کرده که پیامبر اکرم ص فرمودند: هرکه بعد از من با علی علیه السلام در خلافت منازعه کند کافر است. (۹)

در نزاع عمر و ابابکر با آقا امیر المومنین علیه السلام در رابطه با خلافت هیچ شکی وجود ندارد. فکر نکنم که نیاز به استدلال باشد. همان بس که به اعتراف بزرگان اهل سنت نزاع عمر و ابابکر با علی علیه السلام بر سر خلافت به جایی کشید که ابوبکر دستور حمله به خانه آقا امیرالمومنین علیه السلام را صادر کرد و عمر به پیروی از او به خانه وحی حمله کرد و این حمله باعث کشته شدن حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت محسن سلام الله علیه شد.

برای اطلاع بیشتر در این مورد میتوانید به مصادر (اهل سنت) زیر مراجعه فرمایید:

مصنف ابن ابی‏شیبه ۸/ ۵۷۲

میزان الاعتدال ۲/ ۴۹۰، شماره ۴۵۴۹

انساب الأشراف ۱/ ۵۸۶، ط دار معارف، قاهره

تذکره الحفاظ ۳- ۰۹۲، شماره ۸۶۰.

سیر اعلام النبلاء ۱۳/ ۱۶۲، شماره ۹۶.

البدایه والنهایه ۱۱/ ۶۵، حوادث سال ۲۷۹

الامامه و السیاسه، ص ۱۲، چاپ المکتبه التجاریه الکبری، مصر

عقد الفرید، ج ۴ ص ۲۶۸

تاریخ طبری، ج ۳ ص ۴۳۰

مروج الذهب، ج ۲ ص ۳۰۳.

و..

۳) گوینده: حسبنا کتاب الله کافر است !

إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یُرِیدُونَ أَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا أُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ حَقًّا وَ أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ عَذاباً مُهِیناً

یعنی: آنان که به خدا و رسولان او کافر شوند و خواهند که میان خدا و پیغمبرانش جدایى اندازند و گویند: ما به برخى (از انبیاء) ایمان آورده و به پاره‏اى ایمان نیاوریم و خواهند که میان کفر و ایمان راهى اختیار کنند به حقیقت کافر اینهایند و ما براى کافران عذابى خوار کننده مهیا ساخته‏ایم. (۱۰)

از این آیه شریفه فهمیده می شود که کسانی که قصد دارند تا بین خدا و رسول جدائی بیاندازند کافران حقیقی هستند. و نکته جالب اینجاست که قران تنها درباره این نوع کافران فرموده است که این ها کافران حقیقی هستند !

اما ببینیم چگونه عمر سعی کرد تا بین خدا و رسولش جدائی بیاندازد:

پیامبر اکرم صلی الله علیه واله در لحظات آخر عمرشان فرمودند:

قلم و کاغذ بیاورید تا وصیتنامه ای برای شما بنویسم که بعد ازمن هرگز گمراه نشوید.

ولی عمر بن خطاب گفت: ان النبی غلبه الوجع و عندکم کتاب الله حسبنا کتاب الله !!! (۱۱) (این حدیث در اصح کتب اهل سنت موجود می باشد)

در قسمت اول جمله عمر توهین بسیار بزرگی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله می کند. اینقدر این توهین بزرگ است که حقیر خجالت میکشم آن را ترجمه کنم. ولی بحث ما بر سر قسمت دوم جمله است که گفت: "کتاب خدا ما را بس است"

عمر با گفتن این جمله همان کاری را کرد که در ایه شریفه مذکور در مورد آن صحبت میکند. یعنی او با این جمله قصد بر این داشت تا بین کلام خدا (قران) و پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله جدائی بیافکند. و در واقع او چنین گفت که خدا یک چیز می گوید و پیامبر ص چیز دیگر. و در میان این دو ما باید به کلام خدا تمسک بجوئیم !

در حالیکه خود قران درباره پیامبر اکرم صلی الله علیه واله می فرماید:

وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى.

یعنی: وهرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید! آنچه میگوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست.

خلاصه این بحث:

عمر بن خطاب با گفتن "کتاب خدا ما را بس است" بین خدا و رسول جدائی افکند.

قران کریم کسانی که بین خدا ورسول جدائی می افکنند را کافر حقیقی می نامد.

نتیجه: عمر (طبق قران و روایت معتبر اهل سنت) کافر حقیقی می باشد.

۴) آزار دهنده حضرت زهرا سلام الله علیها کافر است !

خداوند میفرماید:

إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِینا

یعنی: قطعاً آنان که خدا و پیامبرش را مى‏آزارند، خدا در دنیا و آخرت لعنتشان مى‏کند، و براى آنان عذابى خوارکننده آماده کرده است.

قال رسول الله صلی الله علیه و اله:

فاطمه بضعه منی من آذاها آذانی و من آذانی فقد آذی الله.

یعنی: فاطمه سلام الله علیها پاره تن من است. هر کس او را اذیت کند مرا اذیت نموده و هرکس مرا بیازارد خدا را آزرده است. (۱۲)

این حدیث بین شیعه و سنی متواتر و صحیح می باشد. البته ما اینجا به اقتضای بحث تنها اسناد سنی را آوردیم.

و اما عمر و ابابکر این قدر حضرت زهرا سلام الله علیها را اذیت و ازار نمودند که آن حضرت خطاب به آن دو نفر فرمود:

انی اشهد الله و ملائکته انکما اسخطتمانی و ما ارضیتمانی و لئن لقیت النبی لاشکونکما الیه. (۱۳)

خدا و ملائکه اش را شاهد میگیرم که شما دو نفر مرا به خشم آوردید و رضایت مرا جلب نکردید و اگر پیامبر ص را ملاقات نمایم هر اینه شکایت شما دو نفر را به وی خواهم کرد.

در صحیح بخاری ح۶۲۳۰ امده است:

فوجدت فاطمه علی ابی بکر فی ذلک فهجرته فلم تکلمه حتی توفیت...فلما توفیت دفنها زوجها علی لیلا و لم یوذن بها ابابکر و صلی علیها.

یعنی: فاطمه سلام الله علیها بر ابوبکر غضب نمودو با او قطع رابطه کرد و تا زمانی که زنده بود با ابوبکر سخن نگفت...هنگامی که از دنیا رفت. شوهرش علی علیه السلام وی را شبانه دفن کرد. و به ابوبکر خبر نداد و خودش بر جنازه وی نماز خواند.

ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه خود ج۶ص۵۰ می نویسد:

ان فاطمه ماتت و هی واجده علی ابی بکر و عمر.

یعنی فاطمه سلام الله علیها از دنیا رفت در حالی که سخت از ابوبکر و عمر غضبناک بود.

با توجه به روایات مذکور آزار و اذیت حضرت زهرا سلام الله علیها توسط عمر از مسلّمات می باشد.

خلاصه بحث:

عمر و ابابکر حضرت زهرا سلام الله علیها را آزرده اند. (طبق روایات معتبر اهل سنت)

آزرده شدن حضرت زهرا سلام الله علیها مساوی است با آزرده شدن خدا و رسول. (طبق روایت متواتر بین شیعه وسنی)

آزرده شدن خدا و رسول لعن و عذاب الهی را به دنبال دارد. (طبق ایه ای که ذکر شد)

۵) دشمن اهل بیت علیهم السلام کافر است !

در این رابطه احادیث فراوان و متواتری در کتب اهل سنت یافت می شود. که ما در اینجا تنها به گوشه ای از آن ها اشاره می کنیم:

قال رسول الله صلی الله علیه و اله:

یا علی لو ان احدا عبدالله حق عبادته ثم شک فیک و اهل بیت (فی) انکم افضل الناس کان فی النار.

ای علی اگر کسی آنچنان خدا را عبادت کند که حق عبادت او را ادا کرده باشد. پس درباره افضلیت و برتری تو اهل بیتت بر مردم شک نماید سرنوشتش اتش است. (۱۳)

قال رسول الله صلی الله علیه و اله:

یا علی لو ان امتی صاموا حتی یکونوا کالحنایا و صلوا حتی یکونوا کالاوتار. ثم ابغضوک لاکبهم الله فی النار.

ای علی اگر امت من انقدر روزه بگیرند که (همانند قوس و کمان) کمر خمیده شوند و آن قدر نماز بخوانند تا چون زه کمان لاغر گردند و با تودشمنی نمایند خداوند آن ها را به رو در آتش افکند. (۱۴)

و اما اثبات دشمنی عمر و ابابکر با مولا علی و اهل بیت علیهم السلام برای اهل تحقیق و علمای غیر متعصب بسیار واضح و مسلم است. قطعا می توان به عنوان مثال به ظلم ایشان بعد از شهادت پیامبر صلی الله علیه واله به ال رسول در غصب حق خلافت مولا علی علیه السلام و غصب فدک از حضرت زهرا سلام الله علیها و ....اشاره کرد.

البته روایات مذکور در بحث قبلی مبنی غضب حضرت زهرا سلام الله علیها بر عمر و ابابکر و همچنین ازار و اذیت حضرت زهرا سلام الله علیها توسط آن دو نفر به خوبی نشان دهنده عداوت و دشمنی عمر و ابابکر با اهل بیت علیهم السلام می باشد.

خلاصه بحث:

عمر و ابابکر (طبق روایات و مصادر تاریخی فراوان اهل سنت) دشمن اهل بیت علیهم السلام بوده اند.

دشمن اهل بیت علیهم السلام (طبق روایات اهل سنت) کافر است.

نتیجه: عمر وابابکر کافرند.



خوب آیا میشود  از چنین اشخاصی تبعیت کرد؟

آیا میشود طبق فناوای این حضرات دستورات شرعی را انجام داد؟؟؟

-----------------------------------

۱) سنن ابن ماجه ج۱ص۷۸

۲) سنن ابن ماجه ج۱ص۷۷

۳) سنن بیهقی ج۸ ص ۳۰۰ و ۳۰۱- سنن نسائی ج۸ ص ۳۲۹- کنز العمال هندی ج ۳ص ۱۰۹و ۱۰۱- تیسیر الوصول ج۲ ص ۱۷۸- جامع مسانید ابوحنیفه ج۲ص ۱۹۱

۴) احکام القران ج۲ ص ۵۶۵

۵) سنن دارمی ج۲ ص ۱۱۳- سنن نسائی ج۸ ص ۳۰۱ - سنن بیهقی ج۸ ص ۲۹۶- مصابیح السنه ج۲ ص ۶۷- تاریخ خطیب بغدادی ج۳ ص ۳۲۷- صحیح ترمذی ج ۱ص۳۴۲

۶) البیان و التبیین-جاحظ۲/۲۴ --صحیح مسلم ۱/۲۴-۲۵ -- سنن بیهقی ۱۰/۱۵۰ -- شرح نهج البلاغه- ابن ابی الحدید ۱۲/۹۰-۹۱ -- عقدالفرید-ابن عبد ربه ۱/۸۶-۸۸ -- تاریخ دمشق-ابن عساکر (به نقل از کنز العمال). و بسیاری از کتب دیگر...

۷) صحیح البخاری ک التراویح ج ۲ / ۲۵۲، موطأ مالک ج ۱ / ۱۱۴، الطرائف لابن طاوس ص ۴۴۵ عن الجمع بین الصحیحین.

۸) تفسیر الرازی ج ۲ / ۱۶۷ وج ۳ / ۲۰۱ و ۲۰۲ ط ۱، شرح نهج البلاغه لابن أبى الحدید ج ۱۲ / ۲۵۱ و ۲۵۲ وج ۱ / ۱۸۲، البیان والتبیان للجاحظ ج ۲ / ۲۲۳، أحکام القرآن للجصاص ج ۱ / ۳۴۲ و ۳۴۵ وج ۲ / ۱۸۴، تفسیر القرطبى ج ۲ / ۲۷۰ وفى طبع آخر ج ۲ / ۳۹، المبسوط للسرخسی الحنفی باب القرآن من کتاب الحج وصححه ج، زاد المعاد لابن القیم ج ۱ / ۴۴۴ فقال ثبت عن عمر وفى طبع آخر ج ۲ / ۲۰۵ فصل اباحه متعه النساء، کنز العمال ج ۸ / ۲۹۳ و ۲۹۴ ط ۱، ضوء الشمس ج ۲ / ۹۴، سنن البیهقى ج ۷ / ۲۰۶، الغدیر للامینی ج ۶ / ۲۱۱، المغنى لابن قدامه ج ۷ / ۵۲۷، المحلى لابن حزم ج ۷ / ۱۰۷، شرح معانی الاثار باب مناسک الحج للطحاوی ص ۳۷۴، مقدمه مرآه العقول ج ۱ / ۲۰۰.

۹) مناقب ابن مغازلی ص۴۵ح۶۸- ینابیع الموده ص۹۷ - کنزالعمال ج۱ص۲۰۹ ح۱۰۴۶ - مناقب ابن شهر آشوب ح۳ص۲۱۶.

۱۰) سوره نساء ۱۵۰-۱۵۱

۱۱) صحیح بخاری باب کتابه العلم من کتاب العلم ۱/۲۲ و مسند احمد بن حنبل تحقیق احمد محمد شاکر حدیث ۲۹۹۲ و طبقات ابن سعد ۲/۲۴۴ چاپ بیروت.

۱۲) صحیح بخاری ح۳۴۲۷و ۳۴۸۳- کنزالعمال ج۶ص۲۲۰- فیض القدیر ج۴ص۴۲۱ - مسند احمدبن حنبل ج۴ص۳۲۸ - حلیه الاولیاء ج۲ص۴۰ - صحیح مسلم ح۴۴۸۳ - سنن ترمذی ج۲ص۳۱۹ - مستدرک حاکم ج۳ص۱۵۹ - اسدالغابه ج۵ص۵۲۲- الاصابه ج۸ص۱۵۹ - مسند ابن یعلی ج۱ص۱۹۰

۱۳) سند سنی: صحیح بخاری ج۵ص۲۶ - صحیح مسلم ج۴ص۱۹۳ - بخاری در صحیح خود مینویسد: پس از آن که دختر پیامبر میراث خود را از خلیفه خواست. و او گفت که از پیغمبر شنیدم که ما میراث نمیگذاریم . زهرا سلام الله علیها دیگر با او سخن نگفت تا مرد ( صحیح بخاری . ۵/۱۷۷) سند شیعه:کتاب سلیم بن قیس حدیث ۴۸

۱۳) موده القربی موده هفتم ص۲۲ ودر چ مندرج در ینابیع الموده ۲/۲۹۸

۱۴) تاریخ دمشق ابن عساکر بخش امام امیرالمومنین ج۱ص۱۴۵ شماره ۱۷۹ به نقل از جابر بن عبدالله - مناقب ابن مغازلی ص۲۹۷ شماره ۳۴۰ - فرائد السمطین ج۱ص۵۱ شماره ۱۶ - کفایه الطالب ص۱۷۹و در چ دیگر ص۳۱۸

[ جمعه دوازدهم فروردین 1390 ] [ 13:43 ] [ حمید رضا ] [ آرشیو نظرات ]

فرار عمر از جنگ حنین

بخارى از ابو قتاده انصارى روایت مى کند که در جنگ حنین ، مسلمانان و از جمله عمر بن خطاب ، گریختند. من به عمر گفتم : چرا فرار مى کنند. عمر گفت : کار خداست  !

(اسناد فرار عمر در روز حنین: صحیح البخاری کتاب التفسیر باب قوله تعالى: ویوم حنین إذ أعجبتکم کثرتکم، دلائل الصدق ج 3 ق 1 ص 362، سیرة المصطفى لهاشم معروف ص 618. لم یثبت فی أحد غیر على علیه السلام: شرح التجرید للقوشجى ص 486، دلائل الصدق ج 2 / 357 عنه، نور الابصار للشبلنجى ص 87، الارشاد للمفید ص 49، البحار ج 20 / 69 و 86 و 87 و 113، الاحتجاج ج 1 / 199، حیاة محمد لمحمد حسین هیکل.)

اسناد غدیر در کتب اهل سنت در 110 مورد

با توجه به اینکه در تمامی منابع معتبر شیعه واقعه غدیر به طور کامل همراه با وقایع قبل و اتفاقات بعد از آن ذکر شده است از ذکر منابع شیعه در زمینه سند واقعه غدیر خودداری کرده و صرفا منابع اهل سنت را ذکر کردیم.

    برای کسب اطلاعات بیشتر می توانید به کتاب" الغدیر" علامه امینی مراجعه کنید.


1. اخبار اصفهان: ج1ص107و235.ج2ص227.

   2. اخبارالدول وآثارالاول:ص102.

   3. أربعین الهروی:ص12.

   4. أرجح المطالب:ص36و56 و58 و67 و203 و338 و339 و389 و581-545 و681 .

   5. الارشاد: ص420.

   6. أسباب النزول:ص135.

   7. أسد الغابه:ج1ص308و367.ج2ص233.ج3ص92و93و274و307و321.ج4ص28.ج5ص6و205و208.

   8. الامامه و السیاسه:ج1 ص109.

   9. أنساب الاشراف:ج1 ص156.

  10. البدایه و النهایه:ج5 ص208-213و227و228-ج7ص338و344-349.

  11. بلاغات النساء:ص72.

  12. تاریخ بغداد:ج8ص290-ج7ص377-ج12ص343-ج14ص236.

  13. التاریخ الکبیر:ج1ص375-ج2قسم2ص194.

  14. تاریخ الخلفاء:ص114و158و179.

  15. تفسیر الثعلبی:ص78و104و181و235.

  16. تفسیر الطبری:ج3ص428.

  17. تفسیر فخر الرازی:ج3ص636.

  18. التمهید(باقلانی):ص171.

  19. الجمع بین الصحاح:ص458.

  20. حیاه الصحابه:ج2ص769.

  21. حلیه الاولیاء:ج5ص26و363-ج6ص294.

  22. الخصائص:ص4و49و51.

  23. خصائص النسائی:ص21و40و86و88و93و94و95و100و104و124.

  24. الخصائص(السیوطی):ص18.

  25. الخطط والآثار(مقریزی):ص220.

  26. الدر المنثور:ج2ص259و298.

  27. دول الاسلام(ذهبی):ج1ص20.

  28. ذخائرالعقبی:ص67و68.

  29. روضات الجنات(زمجی):ص158.

  30. سر العالمین(غزالی):ص16.

  31. سنن الترمذی:ج5ص591 .

  32. سنن ابن ماجه:ج1 ص43.

  33. سنن النسائی:ج5 ص45.

  34. سنن المصطفی صلی الله علیه و آله:ج1ص45.

  35. السیره النبویه(زینی):ج3 ص3.

  36. شرح نهج البلاغه(ابن أبی الحدید):ج1ص317و362-ج2ص288-ج3ص208-ج4ص221-ج9ص217.

  37. الشرف الموبد(نبهانی):ص58و113.

  38. شواهد التنزیل:ج1ص158و190.

  39. صحیح الترمذی:ج1ص32-ج2ص298-ج5ص633.

  40. صحیح مسلم:ج4ص1873.

  41. الصواعق المحرقه:ص25و26و73و74.

  42. طبقات ابن سعد:ج3ص335.

  43. العقد الفرید:ج5ص317.

  44. عمده الاخبار:ص191.

  45. الفصول المهمه:ص23و24و25و27و74.

  46. الفضائل(ابن حنبل):ج1ص45و59و77و111-ج2ص560و563و569و592و599-ج3ص27و35.

  47. فضائل الصحابه:ج2ص610و682.

  48. الکفایه:ص151.

  49. کفایه الطالب:ص13و17و58 و62 و153و285و286.

  50. کنز العمال:ج1ص48-ج6ص397-405-ج8ص60-ج12ص210-ج15ص209.

  51. الکوکب الدری:ج1ص39.

  52. مجمع الفوائد:ج9ص103-108و163.

  53. مختلف الحدیث(ابن قتیبه):ص52و276.

  54. مروج الذهب:ج2ص11.

  55. مستدرک الحاکم:ج3ص109و110و118و371و631.

  56. مسند ابن حنبل:ج1ص84و119و180-ج4ص241و281و368و370و372-ج5ص347و366و370و419-494-ج6ص476.

  57. مسند الطیالسی:ص111.

  58. مصابیح السنه:ج2ص202و275.

  59. معارج النبوه:ج1ص329.

  60. المعارف(ابن قتیبه):ص58.

  61. معالم الایمان(دباغ):ج2ص299.

  62. المعتصرمن المختصر:ج2ص301و332.

  63. معجم البلدان:ج2ص389.

  64. المعجم الصغیر:ج1ص64و71.

  65. المعجم الکبیر(طبرانی):ج1ص149و157و390-ج5ص196.

  66. مقاصد الطالب:ص11.

  67. مقتل الحسینعلیه السلام(خوارزمی):ص47.

  68. مقصد الراغب:ص39.

  69. المنار:ج1ص463.

  70. مناقب الائمه(باقلانی):ص98.

  71. المناقب(ابن جوزی):ص29.

  72. المناقب(ابن مغازلی):ص16و18و20و22و23و24و25و224و229.

  73. المناقب(عبدالله شافعی):ص106و107و122.

  74. منتخب کنز العمال:ج5ص30و32و51.

  75. المواقف:ج2ص611.

  76. موده القربی:ص50.

  77. نزهه الناظرین:ص39.

  78. النهایه(ابن الأثیر):ج4ص346.

  79. نهایه العقول:ص199.

  80. الوفیات(ابن خلکان):ج1ص60-ج2ص223.

  81. ینابیع الموده:ص29-40و53-55و81و120و129و134و154و155و179-187و206و234و284.

  82. الاصابه:ج1ص372و550-ج2ص257و382و408و509-ج3ص512-ج4ص80.

  83. الاستیعاب:ج2ص460.

  84. أشعه اللمعات فی شرح المشکاه:ج4ص89و665و676.

  85. تفریح الأحباب:ص31و32و307و319و367.

  86. التمهید و البیان(أشعری):ص237.

  87. الفتوح(ابن الأعثم):ج3ص121.

  88. التمهید البیان(أشعری):ص237.

  89. ثمار القلوب(ثعالبی):ص511.

  90. الأعتقاد(بیهقی):ص182.

  91. تاریخ دمشق:ج1ص370-ج2ص5و85و345-ج5ص321.

  92. الجمع بین الصحاح:ص458.

  93. الشفاء(قاضی عیاض):ج2ص41.

  94. أسنی المطالب:ص4و221.

  95. انسان العیون:ج3ص274.

  96. الأنوار المحمدیه:ص251.

  97. بلوغ الأمانی:ج1ص213.

  98. البیان والتعریف:ج2ص36.

  99. التاج الجامع:ج3ص296.

 100. تجهیز الجیش:ص135و292.

 101. ذخائرالعقبی:ص67و68.

 102. الحاوی للفتاوی:ج1ص79و122.

 103. الریاض النضره:ج2ص169و170و217و244و348.

 104. السیره الحلبیه:ج3ص274و283و369.

 105. شرح المقاصد:ج2ص219.

 106. فرائد السمطین:ج1ص56و64و65و67و68و69و72و75و76و77.

 107. العثمانیه:ص145.

 108. مرقاه المفاتیح:ج1ص349-ج11ص341و349.

 109. مصابیح السنه:ج2ص202و275.

 110. المورود فی شرح سنن أبی داود:ج1ص214

نظر علی درباره خلفا

در این پست از کتب اهل تسنن برای شما ثابت می کنیم که ایویکر و عمر به نقل از خودشان گناه کار و دروغگو و خائن هستند.

این مطلب در کتاب صحیح مسلم - چاپ دارالفکر - کتاب الجهاد والسیر - باب حکم الفیء - صفحه ۸۸۵ - حدیث ۱۷۵۷ می باشد.

تصویر زیر صفحه ۸۸۵ کتاب صحیح مسلم می باشد.

( توجه : برای دیدن تصویر در اندازه واقعی روی آن کلیک کنید )

untitled 2.jpg

ترجمه متون مشخص شده : عمر گفت نظر شما ( حضرت علی علیه السلام و عباس عموی پیامبر ) راجع به ابوبکر این است که او را دروغگو و گناهکار و خیانتکار و خائن می دانید.

عمر می گوید که شما ( امیرالمومنین علیه السلام ) من ( عمر ) را نیز دروغگو و گناهکار و خیانتکار و خائن می دانید.

نتیجه : ۱ ـ برادران اهل تسنن این حدیث نشان می دهد که حضرت علی ( ع ) از ابوبکر و عمر راضی نمی باشند.

۲ ـ در این حدیث به اعتراف خود ابوبکر و عمر مشخص شد که آنها دروغگو و خائن و گناهکار و خیانتکار هستند.

لطفا عادلانه و عاقلانه قضاوت کنید

امامت در مکتب خلفا

امامت در مکتب خلفا


در همین حد میگویم که به ادامه مطلب بروید

ادامه مطلب ...

نامگذاری فرزندان علی علیه السلام به نام خلفا

نامگذاری فرزندان علی علیه السلام به نام خلفا


آیا حضرت علی نام فرزندان خود را به نام خلفا


گذاشته  و آیا این نام گذاری میتواند به خاطر دوست داشتن خلفا بوده باشد


به ادامه مطلب بروید و شبهه  و  پاسخش را ملاحظه نمایید


ادامه مطلب ...

توسل و شفاعت

توسل و شفاعت

عده ای از وهابی ها به شیعیان خرده میگیرند که چرا به ایمه توسل میکنید


حال قصد داریم پاسخ این شبهه کثیف را بدهیم


قضاوت باشما

به ادامه مطلب بروید

ادامه مطلب ...

سند خطبه فدکیه

سند خطبه فدکیه


این هم سند فدکیه واقعا اگر کمی تعصب را کنار بگذارید میفهمید مولوی های شما چقدر شما را گول زده اند



به ادامه مطلب بروید و اسناد را مشاهده کنید بیش از بیست سند آورده شده

ادامه مطلب ...

خطبه فدکیه

خطبه  فدکیه

خطبه ای است که حضرت زهرا دخت نبی گرامی اسلام برای غصب فدک توسط خلفت ایراد کردند و غاصب بودن آنها را به تمام طالبین حق نشان دادند

دراین پست خود خطبه ودر پست بعد  اسناد آن نشان داده شده

البته خود متن خطبه اینقدر از لحاظ ادبی سنگین است که بدون سند و نگفته پیداست کهخطبه باید از آ« کسی مانند اهل بیت باشد

ادامه مطلب ...

شرمنده

شرمنده

دوستان با عرض شرمندگی نتونستم امروز آپ کنم ولی فردا ختما آپ میکنمئ و میخوام خطبه فدکیه را یذارم

«من آذى علیا فقد آذانی


از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم روایت است هر کس علی را آزار دهد مرا آزار داده

در اینج قصد دارم به بررسی این روایت بپردازم

ادامه مطلب ...

سایت های بدرد بخور

 به آدرس های زیر بروید ضرری نداره نرم


افزار های جالبیه


http://shamim.valiasr-aj.net/

 

 

http://kareymeh.valiasr-aj.net/

 

 

http://kareym.valiasr-aj.com/

 

 

http://dorenajaf.valiasr-aj.com